سلام رفقا ، تو این مقاله لغات درس سوم زبان دهم رو همراه با مثال یاد میگیریم و بیش از 100 تا لغت جدید مورد بررسی قرار میدیم ، خواهشا به دید یادگیری بهش نگاه کنید نه اجبار! برای دیدن معنی و مثال لغات بزن روی لغت جزئیاتش مشخص میشه ، اگه آماده ای پس بزن بریم ، ولی اگه لغات درس های دیگه ی پایه دهم رو یاد نگرفتید این پایین براتون گذاشتم روی هر درس کلیک کنید بهش دسترسی پیدا می کنید.
معنی : حرکت ، کار ، عمل
مثال : Some verbs express actions
ترجمه : بعضی فعل ها اعمال را بیان می کنند
معنی : هواپیما
مثال : An airplane helps us travel very fast to far places
ترجمه : هواپیما ها به ما کمک می کنند که سریع به مکان های دور سفر کنیم
معنی : آنتی بیوتیک ،پادزیست
مثال : Fleming found a new medicine when he was working on antibiotics
ترجمه : فلیمینگ وقتی روی آنتی بیوتیک ها (پادزیست ها) کار می کرد ، داروی جدیدی یافت
معنی : چیزی ، هیچ چیز
مثال : He gave up his work without saying anything to us
ترجمه : او بدونِ اینکه به ما چیزی بگوید کارش را ترک کرد
معنی : برای این که ، چونکه ، زیرا ، از آن جایی که
مثال : As no one was helping me, I was doing everything myself
ترجمه : از آنجایی که هیچ کس به من کمک نمی کرد ، همه کار را خودم انجام می دادم
معنی : شرمنده ، خجالت زده ، شرمسار
مثال : I felt so ashamed that I forgot his name
ترجمه : من خیلی احساس شرمندگی کردم که نامش را فراموش کردم
معنی : در پایانِ
مثال : Edison was very successful at the end of his life
ترجمه : ادیسون در پایانِ زندگیش خیلی موفق بود
معنی : بازار
مثال : Amir was walking at bazaar
ترجمه : امیر در بازار در حال قدم زدن بود
معنی : به دنبالِ ... بودن
مثال : I never quit until I get what I'm after
ترجمه : هر گز عقب نشینی نمیکنم تا این که آن چه را که به دنبالِ آن هستم به دست آورم
معنی : رفتار کردن
مثال : Some scientists study people and how they behave and learn
ترجمه : بعضی دانش مندان مردم را مطالعه می کنند که چطور مطالعه می کنند و یاد می گیرند
معنی : عقیده ، باور ، ایمان
مثال : Our belief in Allah brings success to us
ترجمه : عقیده ما به خداوند برایمان موفقیت به همراه می آورد
معنی : عقیده داشتن ، باور داشتن ، ایمان داشتن
مثال : We believe in Allah
ترجمه : به خداوند ایمان داریم
معنی : باور کن (کنید)!
مثال : !At first I had the same idea, believe me
ترجمه : در ابتدا من همچین نظری را داشتم ، باورکن!
معنی : ساختمان ، جاده ، پُل و ...) ساختن ،درست کردن
مثال : They build some new bridges every year
ترجمه : آن ها هر سال تعدادی پُل جدید می سازند
معنی : دوربین
مثال : They are making a very modern camera
ترجمه : آن ها در حال ساختنِ یک دوربین بسیار مدرن هستند
معنی : شکلات
مثال : Kids like chocolate
ترجمه : بچه ها شُکلات دوست دارند
معنی : عالی ، محشر ، باحال
مثال : Cool! What was the name of the book?
ترجمه : عالیه (محشره)! اسم کتاب چه بود؟
معنی : گهواره
مثال : The little child was sleeping in his cradle
ترجمه : آن بچه کوچک در گهواره اش در حالِ خواب بود
معنی : (کره) زمین ، زمین
مثال : This book can develop your listening skill
ترجمه : این کتاب می تواند مهارت شنیداری شما را گسترش دهد
معنی : تحقیق کردن ، جستجو کردن
مثال : She is doing research on blood cells
ترجمه : او در حال تحقیق کردن روی سلول های خونی است
معنی : آزمایش کردن ، آزمایش انجام دادن
مثال : The students do experiments in the school laboratory
ترجمه : این دانش آموزان در آزمایشگاه مدرسه آزمایش هایی انجام میدهند
معنی : عاطفه ، هیجان ، احساس
مثال : State verbs usually relate to emotions, thoughts and senses
ترجمه : فعل های (بیان) حالت معمولا به عواطف ، تفکرات و احساسات مربوط می شوند
معنی : پُر انرژی ،پر جنب و جوش ، پر تحرک ، فعال
مثال : Babak is an energetic boy
ترجمه : بابک پسری پُر جُنب و جوش است
معنی : همه چیز ، همه کار
مثال : Don't do that yourself. Let's do everything together
ترجمه : آن کار را خودت انجام نده. بیا همه کار را با هم انجام بدیم
معنی : 1- آزمایش 2- آزمایش کردن
مثال 1 : Edison was famous for doing thousands of experiments
ترجمه : ادیسون به خاطر انجام هزاران آزمایش مشهور بود
مثال 2 : Some scientists experiment on animals
ترجمه : بعضی دانشمندان روی حیوان ها آزمایش می کنند
معنی : 1- آزمایش 2- آزمایش کردن
مثال 1 : Edison was famous for doing thousands of experiments
ترجمه : ادیسون به خاطر انجام هزاران آزمایش مشهور بود
مثال 2 : Some scientists experiment on animals
ترجمه : بعضی دانشمندان روی حیوان ها آزمایش می کنند
معنی : صوت ، چهره
مثال : The little boy washed his hands and face every morning
ترجمه : آن پسر کوچک هر روز صبح دست ها و صورتش را می شوید
معنی : احساس ضعف کردن
مثال : He has the flu and feels weak
ترجمه : اوآنفولانزا دارد و احساس ضعف می کند
معنی : سر انجام ، بالاخره ، نهایتا
مثال : Edison finally left school at the age of 12
ترجمه : ادیسون سرانجام در سن 12 سالگی مدرسه را ترک کرد
معنی : آنفلونزا
مثال : All the family has the flu
ترجمه : همه خانواده ها آنفولانزا دارند (گرفته اند)
معنی : خوشبختانه
مثال : Fortunately, his father is going to quit smoking
ترجمه : خوشبختانه پدرش قصد دارد سیگار (کشیدن) را ترک کند
معنی : 1- سود ، منفعت ، بهره 2- به دست آوردن ، کسب کردن
مثال 1 : No pain, no gain
ترجمه : نابرده رنج ، گنج میسر نمی شود
مثال 2 : He gained a lot of money
ترجمه : او پول زیادی به دست آورد
معنی : منتشر شدن ، پخش شدن
مثال : They helped the first patient when the flu was getting around
ترجمه : آن ها به اولین بیمار کمک کردند وقتی که آنفولانزا در حال منتشر شدن بود
معنی : تسلیم شدن ، عقب نشینی
مثال : They never gave up when they were doing research
ترجمه : آن ها هنگامی که در حال تحقیق بودند هرگز ناامید نشدند
معنی : 1- بیرون رفتن 2- (برق) قطع شدن رفتن
مثال 1 : Alice usually goes out at 8 in the morning
ترجمه : آلیس معمولا صبح ساعت 8 بیرون می رود
مثال 2 : The computer was working on a difficult problem when the power went out
ترجمه : کامپیوتر در حال انجام کار روی مسأله ای دشواری بود هنگامی که برق قطع شد (رفت)
معنی : گور ، قبر ، مقبره
مثال : There were flowers on the grave
ترجمه : روی مقبره گُل وجود داشت
معنی : بزرگ شدن ، رشد کردن
مثال : Children grow up rapidly
ترجمه : بچه ها به سرعت رشد می کنند
معنی : هال ، تالار
مثال : Last night at 8 o'clock, we were sitting in the hall
ترجمه : دیشب ساعت 8 ما در حال نشسته بودیم
Have fun
معنی : شنوایی
مثال : Edison lost his hearing at the age of 12
ترجمه : ادیسون در سن 12 سالگی شنوایی اش را از دست داد
معنی : (مونث) خودش
مثال : Zahra did the experiment herself
ترجمه : زهرا خودش آزمایش را انجام داد
معنی : (مذکر) خودش
مثال : Graham Bell himself invented the telephone
ترجمه : گراهام بل خودش تلفن را اختراع کرد
معنی : عقیده ، نظر ، ایده
مثال : He has an idea for his next book
ترجمه : او برای کتاب بعدی اشش نظری (ایده ای) دارد
معنی : (غیر انسان) خودش
مثال : The computer itself did the experiment
ترجمه : کامپیوتر خودش آزمایش را انجام داد
معنی : علاقه
مثال : He never lost his interest for making things
ترجمه : او هرگز علاقه اش را برای ساخت چیزها از دست نداد
معنی : داخل ، درونِ ، در
مثال : His father went into his bedroom
ترجمه : پدرش داخلِ اتاق خوابش رفت
معنی : اختراع کردن ، ابداع کردن
مثال : Great men and women try hard and invent things
ترجمه : مردان و زنان بزرگ سخت تلاش می کنند و چیزهایی را اختراع می کنند
معنی : اختراع ، ابداع ، نوآوری
مثال : Edison had more than 1,000 inventions
ترجمه : ادیسون بیشتر از 1000 اختراع داشت
معنی : بیرون پریدن
مثال : The firefighters jumped out of their cars
ترجمه : آتش نشان ها از ماشین هایشان بیرون پریدن
معنی : کُشتن ، به قتل رساندن
مثال : The dangerous leopard killed the poor goat
ترجمه : پلنگ خطرناک آن بُزِ بیچاره را کُشت
معنی : بچه گُربه
مثال : We saw a kitty in the kitchen
ترجمه : بچه گربه ای را داخل آشپزخانه دیدیم
معنی :علم ، آگاهی ، دانش
مثال : Human knowledge develops with scientists' hard work
ترجمه : دانش بشر با کار سخت دانشمندان توسعه می یابد
معنی : آزمایشگاه ، لابراتور
مثال : The scientists are doing experiment in the laboratory
ترجمه : این دانشمندان در حالِ آزمایش کردن در آزمایشگاه هستند
معنی : زبان
مثال : Sime scientists like to study history or languages
ترجمه : بعضی از دانشمندان دوست دارند که تاریخ یا زبان ها را مطالعه کنند
معنی : نور ، روشنایی
مثال : Light bulbs give us an easier life when there is no light
ترجمه : لامپ های برق به ما زندگی راحت تری می بخشند هنگامی که نور وجود ندارد
معنی : لامپِ روشنایی ، لامپِ برق
مثال : Edison invented the first light bulb years ago
ترجمه : ادیسون سال ها پیش اولین لامپِ برق را اختراع کرد
معنی : سر و صدا کردن ، سر و صدا ایجاد کردن
مثال : My father saw that a little Kitty was making the noise
ترجمه : پدرم دید که یک بچه گِربه کوچک داشت سر و صدا ایجاد می کرد
معنی : 1- پزشکی 2- دارو
مثال 1 : Razi thought medicine to many young people
ترجمه : رازی به جوانان بسیاری پزشکی تدریس کرد
مثال 2 : He was trying to find a new medicine to save People's lives
ترجمه : او در حال تلاش بود که داروی جدیدی بیابد که زندگی افراد را نجات دهد
معنی : باید
مثال : If you like to be successful, you must not feel weak
ترجمه : اگر شما دوست دارید موفق شوید، شما نباید احساس ضعف کنید
معنی : خودم
مثال : I was doing everything myself because I was alone
ترجمه : من همه کار را خودم انجام می دادم ، برای اینکه تنها بودم
معنی : همسایه بغل (کنار) ، همسایگی
مثال : The famous scientist lives next door
ترجمه : آن دانشمندانِ معروف در همسایگی زندگی می کنند
معنی : هیچ کس ، هیچ کسی
مثال : No one was helping my mother at home
ترجمه : هیچ کس در خانه به مادرم کمک نمی کرد
معنی : مشاهده کردن
مثال : Scientist observe and experiment to learn about the world
ترجمه : دانشمندان مشاهده و آزماییش می کنند تا درباره جهان بیاموزند
معنی : خودمان
مثال : We ourselves will solve the problem
ترجمه : ما خودمان مسأله را حل خواهیم کرد
معنی : آن جا
مثال : ?Is it Jim's car over there
ترجمه : آیا آن اتومبیل جیم است که آنجا است؟
معنی : 1- درد ، رنج ، ناراحتی 2- رنج بُردن به ... درد داشن
مثال 1 : You get more pains when you get older
ترجمه : شما وقتی سالمند تر می شوید ، دردِ بیشتری دارید
مثال 2 : The injury of the animal pains it
ترجمه : زخم حیوان به او درد می دهد
معنی : فوت کردن ، درگذشتن
مثال : Tahereh Saffarzadeh passed away in 1387
ترجمه : طاهره صفارزاده در سال 1387 درگذشت
معنی : پنی سیلین
مثال : They saved the first patient's life with penicillin in 1942
ترجمه : آن ها با پنی سیلین جان اولین بیمار را در سال 1942 نجات دادند
معنی : شاعر
مثال : Molavi is a famous poet
ترجمه : مولوی شاعر مشهوری اسست
معنی : 1- قدرت ، نیرو ، توان 2- برق
مثال : He has the power to make things very pleasant for us
ترجمه : او این قدرت را دارد که مطالب را برای ما خیلی دلپذیر کند
مثال : I was watching TV when the power went out
ترجمه : در حال تماشای تلوزیون بودم که برقطع شد (رفت)
معنی : منتشر کردن ، به چاپ رساندن
مثال : Saffarzadeh published her first book while she was still studying in the university
ترجمه : صفارزاده هنگامی که هنوز در حال درس خواندن در دانشگاه بود اولین کتابش را منتشر کرد
معنی : کنار گذاشتن
مثال : Sajjad put his camera aside and asked people to leave
ترجمه : سجاد دوربینش را کنار گذاشت و از مردم درخواست کرد که بروند
معنی : به سرعت ، به تندی ، سریع
مثال : They were working quickly
ترجمه : آن ها به سرعت در حالِ کار بودند
معنی : از ... دست کشیدن ، رها کردن ، ترک کردن
مثال : If I don't get money, I will quit the job
ترجمه : اگر پولی به دست نیاورم، شغل را رها خواهم کرد
معنی : به سرعت ، به تندی ، سریع
مثال : The disease is getting around rapidly
ترجمه : آن بیماری به سرعت در حال انتشار است
معنی : نسبتا ،حدودا ، تا حدودی
مثال : It was rather hot yesterday
ترجمه : دیروز هوا نسبتا گرم بود
معنی : مرتبط بودن ، در ارتباط بودن ، مربوط بودن
مثال : Some verbs relate to emotions and thoughts
ترجمه : بعضی فعل ها به عواطف و تفکرات مربوط می شوند
معنی : به یاد آوردن ، به خاطر آوردن
مثال : Many people around the world may remember their names and faces
ترجمه : بسیاری از مردم سراسر جهان ممکن است نام ها و چهره های آن ها را به یاد آورند
معنی : 1- تحقیق ، بررسی ، مطالعه 2- تحقیق کردن ، بررسی کردن
مثال 1 : His research on blood cells was brilliant
ترجمه : تحقیق او روی سلول های خونی فوق العاده بود
مثال 2 : They are researching on the ways to develop reading skills
ترجمه : آن ها در حال تحقیق کردن روی روش هایی هستند که مهارت های خواندن را توسعه دهند
معنی : مُحقق ، پژوهشگر
مثال : Some researchers become very famous and rich
ترجمه : بعضی محققان بسیار مشهور و ثروتمند می شوند
معنی : ثروتمند ، پولدار ، غَنی
مثال : Edison was very rich when he invented the light bulb
ترجمه : ((ادیسون)) وقتی لامپِ برق را اختراع کرد بسیار ثروتمند شد
معنی : ثروتمند ، پولدار ، غَنی
مثال : Edison was very rich when he invented the light bulb
ترجمه : ((ادیسون)) وقتی لامپِ برق را اختراع کرد بسیار ثروتمند شد
معنی : متاسفانه ،بد بختانه ، با ناراحتی
مثال : Sadly, somebody killed Ghiyathal_Din_Kashani when he was only 42
ترجمه : متأسفانه غیاث الدین کاشانی را وقتی که او فقط 42 سال داشت،کسی کُشت
معنی : علم ، دانش
مثال : Edison was very interested in science
ترجمه : ((ادیسون)) به علم بسیار علاقه مند بود
معنی : دانشمند ، عالِم
مثال : Scientists feel successful when they solve problems
ترجمه : دانشمندان وقتی مسأله ها را حل می کنند احساسِ موفق بودن می کنند
معنی : جستجو کردن ، گشتن
مثال : Seek knowledge from the cradle to the grave
ترجمه : زِ گهواره تا گور دانش بجویید
معنی : احساس ، حس
مثال : Humans have five senses
ترجمه : انسان ها پنج حس دارند
معنی : مهارت ، فَن
مثال : The energetic boy likes to learn different skills
ترجمه : آن پسر پُر جنب و جوش دوست دارد مهارت های مختلفی یاد بگیرد
معنی : حل کردن ، جواب دادن
مثال : Iranian scientists solved some problems and invented some things
ترجمه : دانشمندان ایرانی برخی از مسأله ها را حل و بعضی چیزها را اختراع کردند
معنی : (دستور زبان) حالت
مثال : State verbs express a state rather than an action
ترجمه : فعل های (بیان) حالت، یک حالت را بیان می کنند تا یک عمل را
Still
معنی : هنوز
مثال : When other kids were still playing outside, she learned reading and reciting the Holy Quran at the age of 6
ترجمه : هنگامی که کودکان دیگر هنوز (بیرون) در حال بازی کردن بودند، او قرائت و حفظ قرآن کریم را در سن 6 سالگی آموخت
معنی : به آرامی ، به آهستگی
مثال : were the firefighter working slowly?
ترجمه : آیا آتش نشان ها به آرامی در حال کار کردن بودند؟
معنی : موفقیت ، کامیابی ، دستاورد
مثال : No success is possible without hardwork
ترجمه : هیچ موفقیتی بدونِ کار سخت ممکن نیست
معنی : موفق ، کامیاب
مثال : He was very successful at the end of his life
ترجمه : او در پایانِ زندگیش بسیار موفق بود
معنی : به طور ناگهانی ، ناگهان
مثال : We were talking about our day. Suddenly, we heard a noise
ترجمه : ما در حال صحبت درباره روزمان بودیم. ناگهان صدایی را شنیدیم
معنی : خودشان
مثال : Ali and his friends solved the problem themselves
ترجمه : علی و دوستانش خودشان مسأله را حل کردند
معنی : متفکر
مثال : professor Hesabi was a famous scientist and thinker
ترجمه : پروفسور حسابی دانشمد و متفکری مشهور بود
معنی : تفکر ، فکر
مثال : Some scientist study emotions, thoughts and senses
ترجمه : بعضی دانشمندان ، عواطف ، تفکرات و احساسات را مطالعه می کنند
معنی : خیلی زیاد ، بسیار زیاد ، هزاران ...
مثال : The researchers do thousands of experiments around the world
ترجمه : محققان در سراسرِ جهان هزاران آزمایش را انجام می دهند
معنی : ترجمه کردن
مثال : Tahereh Saffarzadeh translated the Holy Quran in 1380
ترجمه : طاهره صفارزاده در سال 1380 قرآن را ترجمه کرد
معنی : مترجم ، ترجمه کننده
مثال : Mohammad Ghazi, Ahmad Aram and Tahereh Saffarzadeh are famous translators
ترجمه : محمد قاضی ، احمدآرام و طاهره صفارزاده مترجم های مشهوری هستند
معنی : ترجمه
مثال : The book loses something in translation
ترجمه : این کتاب چیزی را در ترجمه کم دارد
معنی : زیر
مثال : Newton was sitting under a tree when an apple hit his head
ترجمه : هنگامی که یک سیب به سر نیوتن برخورد کرد او زیر درخت نشسته بود
معنی : متاسفانه ، بدبختانه
مثال : Unfortunately, he didn't remember my name
ترجمه : متأسفانه او نام مرا به یاد نیاورد
معنی : دانشگاه
مثال : She published her first book while she was still studying in the university
ترجمه : او اولین کتابش را منتشر کرد وقتی که هنوز در دانشگاه درس می خواند
معنی : تا ، تا اینکه
مثال : He tired hard until he got what he wanted
ترجمه : او سخت تلاش کرد تا آن چه را که می خواست به دست آورد
معنی : (شیمی) اورانیوم
مثال : Marie Curie found uranium herself
ترجمه : ((ماری کوری)) خودش اورانیوم را کشف کرد
معنی : ارزش ، بها ، قیمت
مثال : We know the value of knowledge
ترجمه : ما ارزش علم را می دانیم
معنی : منتظر ... ماندن ، صبر کردن
مثال : If I am late, please wait for me
ترجمه : اگر من دیر کردم ، لطفا منتظر من بمانید
معنی : ضعیف ، نحیف
مثال : She is still weak after her disease
ترجمه : او هنوز پس از بیماری اش ضعیف است
معنی : 1- چه موقع ، چه وقت 2- هنگامی که ، وقتی که
مثال 1 : when are you going to leave the village?
ترجمه : چه موقع قصد دارید دهکده را ترک کنید؟
مثال 2 : It was raining when they come back
ترجمه : باران می بارید وقتی که آن ها برگشتند
معنی : هنگامی که ، وقتی ، وقتی که
مثال : They saved the injured man while he was still walking very slowly
ترجمه : آن ها مرد مجروح را نجات دادند هنگامی که هنوز خیلی آرام داشت راه می رفت
معنی : هنگامی که ، وقتی ، وقتی که
مثال : They saved the injured man while he was still walking very slowly
ترجمه : آن ها مرد مجروح را نجات دادند هنگامی که هنوز خیلی آرام داشت راه می رفت
معنی : حیاط
مثال : When my father was walking in the yard, we went to the kitchen
ترجمه : وقتی پدرم در حال قدم زدن در حیاط بود ، ما به آشپزخانه رفتیم
معنی : (مخاطب مفرد) خودت ، خودتان
مثال : Listen! You yourself do your homework first
ترجمه : گوش کن! تو خودت ابتدا تکالیفت را انجام بده
معنی : (مخاطب جمع) خودتان
مثال : Do you remember you yourselves did the hard puzzles?
ترجمه : آیا به یاد می آورید که شما خودتان ، پازل های سخت را حل کردید؟