همون طور که خودت می دونی لغات زبان انگلیسی دهم، 4 درس داره و شما توی معنی کلمات درس چهارم زبان دهم هستین، فقط قبلش باید بهت این نکته رو بگم که برای دیدن جزئیات یه لغت باید بزنی روی همون لغت ، راستی اگه لغات درس های دیگه رو نخوندی همین پایین روی هر درس کلیک کنی می تونی بهش دسترسی پیدا کنی ، اگر هم اونهارو بلدی و میخوای لغات درس چهارم همراه با معنی و مثال رو ببینی بزن بریم...
معنی : از وسطِ ، از میان ، از این سو به آن سو
مثال : Camels can travel across hot and dry deserts with little food and water
ترجمه : شُتر ها می توانند از وسطِ بیابان های داغ و خُشک با آب کم سفر کنند
معنی : (دستور زبان) قید
مثال : An adverb mostly gives more information about a verb
ترجمه : یک قید عمدتا اطلاعات بیشتری درباره فعل ارائه می دهد
معنی : هوا
مثال : We need air to be alive
ترجمه : ما برای زنده ماندن به هوا نیاز داریم
معنی : باستانی ، قدیمی
مثال : Ancient wind towers of Iran are attractive for tourists
ترجمه : برج های بادی (بادگیر) قدیمی ایران برای گردشگر ها جذاب هستند
معنی : 1- (در جمله های منفی) هیچ ، هیچ چیز 2- (در جمله های مثبت) هر
مثال 1 : They didn't spend any money in the market
ترجمه : آن ها در بازار هیچ پولی خرج نکردند
مثال 2 : Before any travel, we must pay attention to some points
ترجمه : قبل از هر مسافرتی ما باید به برخی نکته ها توجه کنیم
معنی : به طور هم زمان
مثال : When a country is a four season one, people can do both summer and winter activities at the same time
ترجمه : وقتی کشوری چهار فصل باشد ، مردم می توانند فعالیت های تابستانی و زمستانی را با هم به طور هم زمان انجام دهند
معنی : جذب کردن ، جلب کردن
مثال : The Great Wall in China attracts many tourist every year
ترجمه : دیوارِ بزرگ در چین هر سال گردشگر های زیادی را جذب می کند
معنی : جذب ، جلب ، جاذبه
مثال : Asia has many tourist attractions
ترجمه : (قاره) آسیا جاذبه های گردشگری بسیاری دارد
معنی : جذاب ، جالب
مثال : There are a lot of attractive places in Iran
ترجمه : در ایران مکان های جذاب زیادی وجود دارد
معنی : بالون
مثال : Look at the beautiful balloon in the sky!
ترجمه : به آن بالون زیبا در آسمان نگاه کن!
معنی : رفتار ، عمل
مثال : They way of life, especially the beliefally the beliefs and behavior of a group of people is culture
ترجمه : شیوه زندگی ، به ویژه عقیده ها و رفتار یک گروه از مردم ، فرهنگ است
معنی : شهرِ پکن
مثال : I was in Beijing two years ago
ترجمه : من دوسال پیش در پِکن بودم
معنی : (شهر) بیروت
مثال : They are living in Beirut now
ترجمه : آن ها هم اکنون در بیروت زندگی می کنند
معنی : میلیارد ، بیلیون
مثال : Around one billion people live in India
ترجمه : حدودا یک میلیارد نفر در هندوستان زندگی می کنند
معنی : کتابچه ، دفترچه ، جزوه
مثال : The travel agency gave us useful booklet about Spain
ترجمه : آژانس مسافرتی به ما کتابچه مفیدی در اسپانیا داد
معنی : (کشور) شیلی
مثال : Brazil, Peru and Chile are in South America
ترجمه : ((برزیل)) ، ((پرو)) و ((شیلی)) در آمریکای جنوبی هستند
معنی : چیپس
مثال : ?Are chips and cookies suitable or not suitable for travelers
ترجمه : آیا چیپس و کلوچه برای مسافران مناسب هستند یا مناسب نیستند؟
معنی : انتخاب
مثال : You have some choices: China, Egypt and Spain
ترجمه : شما چند انتخاب دارید : چین ، مصر و اسپانیا
معنی : راحت ، مِرَفه
مثال 1 : These new shoes are not very comfortable
ترجمه : این کفش های جدید خیلی راحت نیستند
مثال 2 : He has a comfortable life
ترجمه : او زندگی مرفهی دارد
معنی : مقایسه کردن ، سنجیدن ، مغایرت داشتن
مثال : When you want to contrast two things, you say both of them with emphasis
ترجمه : هنگامی که شما بخواهید دو چیز را با هم مقایسه کنید ، هر دوی آن ها را با تأکید بیان می کنید
معنی : فرهنگ
مثال : The teachers teach us respect other cultures
ترجمه : معلم ها به ما یاد می دهند که به فرهنگ های دیگر احترام بگذاریم
معنی : بیابان
مثال : Somalia is mostly desert
ترجمه : (کشورِ) سومالی عمدتا بیان (بیابانی) است
معنی : مقصد
مثال : Taj Mahal is a popular destination in India
ترجمه : ((تاج محل)) مقصدی محبوب در هندوستان است
معنی : 1- داخلی ، وطنی 2- خانگی ، (مربوط به) خانه
مثال 1 : Domestic tourists travel to different parts of their own country
ترجمه : گردشگر های داخلی به بخش های مختلفِ کشور خودشان سفر می کنند
مثال 2 : Some people do domestic services
ترجمه : برخی مردم خدمات خانگی انجام می دهند
معنی : 1- لباس ، پوشش 2- (لباس) پوشیدن ، به تن کردن
مثال 1 : We should not say bad things about their dresses and ceremonies
ترجمه : ما نباید درباره ی لباس ها و مراسم آن ها چیزهای بدی بگوییم
مثال 2 : His brother is dressing to go to the party
ترجمه : برادرش در حال لباس پوشیدن است تا به مهمانی برود
معنی : (کشور) مصر
مثال : Egypt is famous for its wonderful pyramids
ترجمه : مصر برای هرم های شگفت انگیزش مشهور است
معنی : سفارتخانه ، سفارت
مثال : We should go to the embassy of foreign countries to get a visa
ترجمه : ما باید به سفارتخانه کشور های خارجی برویم تا ویزا (روادید) بگیریم
معنی : تأکید
مثال : The emphasis is very much on learning English
ترجمه : تأکید بر یادگیری (زبان) انگلیسی بسیار زیاد است
معنی : سرگرمی ، تفریح ، مشغولیت
مثال : He plays the piano only for his entertainment
ترجمه : او پیانو رو فقط برای سرگرمیش می نوازد
معنی : به ویژه ، مخصوصا ، خصوصا
مثال : I love Rome, especially in the spring
ترجمه : من شهر رُم را به ویژه در بهار دوست دارم
معنی : دقیقا
مثال : Making your own meals, exactly saves your time and money
ترجمه : تهیه کردنِ وعده های غذایتان دقیقا در زمان و هزینه شما صرفه جویی می کند
معنی : تجربه ، تجربه کردن
مثال 1 : In this way, every travel can be a great experience for us
ترجمه : به این ترتیب ، هر مسافرتی می تواند تجربه ای بزرگ برای ما باشد
مثال 2 : Everyone experiences these problems at some time in their lives
ترجمه : همه ، این مشکل ها را در زمانی از زندگیشان تجربه می کنند
معنی : آشنا ، مُطلع ، با خبر
مثال : people should also become familiar with their destination
ترجمه : مردم همچنین باید از مقصدشان ، قبل از سفر آشنا باشند
معنی : پرواز
مثال : Domestic flights are cheaper than international flights
ترجمه : پرواز های داخلی ارزان تر از پرواز های هاجی هستند
معنی : خارجی ، بیگانه
مثال : It is interesting when you travel to a foreign country for the first time
ترجمه : وقتی برای اولین بار به یک کشور خارجی سفر می کنید ، جالب است
معنی : هلیکوپتر ، چرخ بال
مثال : The modern helicopter is flying in the sky
ترجمه : آن هلیکوپتر مدرن در حال پرواز در آسمان است
معنی : تاریخی
مثال : Iran has many historical sites and amazing nature
ترجمه : ایران مکان های تاریخی زیاد و طبیعت شگفت انگیزی دارد
معنی : مقدس ، پاک
مثال : Last week we went to Imam Reza Holy Shrine
ترجمه : هفته گذشته ما به مقبره مقدس امام رضا (ع) رفتیم
معنی : خانگی ، ساخته شده در خانه
مثال : Home _made food is much better than fast food
ترجمه : غذای خانگی بسیار بهتر از غذای فوری (فست فود) است
معنی : صادقانه ، با صداقت
مثال : Please answer my questions honestly
ترجمه : لطفا به سوال های من صادقانه جواب دهید
معنی : مهمان نواز
مثال : Iranian people are very kind and hospitable
ترجمه : مردم ایران خیلی مهربان و مهمان نواز هستند
معنی : میزبان
مثال : If we don't like a part of the host's culture, we should be polite to their values
ترجمه : اگر ما بخشی از فرهنگ میزبان را دوست نداریم ، باید با ارزش های آن ها مودبانه برخورد کنیم
معنی : بیماری ، مرض
مثال : There's a high risk of illness
ترجمه : خطر جدی ( بالای ) بیماری وجود دارد
معنی : هند ، هندوستان
مثال : India is a very busy country
ترجمه : هندوستان کشور بسیار شلوغی است
معنی : تصویر ، تصویر ذهنی
مثال : Our good behavior can give a good image of our country to the people
ترجمه : رفتارِ خوبِ ما می تواند تصویر ذهنی خوبی از کشورمان را به مردم دیگر ارئه دهد
معنی : در واقع ، در حقیقت
مثال : In fact, Isfahan is very attractive for foreign tourists
ترجمه : درواقع اصفهان برای گردشگر های خارجی بسیار جذاب است
معنی : در مقابلِ ، رو به رویِ
مثال : My brother was standing in front of the bank
ترجمه : برادرم در مقابل بانک ایستاده بود
معنی : در ، داخلِ
مثال : Nastaran puts her books neatly inside the desk
ترجمه : نسترن کتاب هایش را به طور مرتب در داخلِ میز تحریر قرار می دهد
معنی : بین المللی
مثال : Mehrabad is one of the first international airports of Iran
ترجمه : ((مهر آباد)) یکی از اولین فرودگاه های ایران است
معنی : (کشور) ایتالیا
مثال : Italy is a beautiful European country
ترجمه : ایتالیا یک کشورِ زیبایِ اروپایی است
معنی : سفر ، مسافرت
مثال : They had a long train journey across India
ترجمه : آن ها یک سفر طولانی مدت با قطار به سر تا سرِ هندوستان داشتند
معنی : غذای بی ارزش (ناسالم) ، هله هوله
مثال : Remember! You should not eat fast or junk food
ترجمه : به یاد داشته باش! تو نباید غذای فوری (فست فود) یا غذای ناسالم بخوری
معنی : کُره ای ، مربوط به کشور کُره
مثال : ?Can you speak Korean
ترجمه : آیا شما می توانید کُره ای صحبت کنید؟
معنی : محلی ، بومی
مثال : Learning a few words and phrases of the local language can be very useful
ترجمه : یادگیری چند کلمه یا عبارت از زبان محلی می تواند خیلی مُفید باشد
معنی : (صدا) بلند
مثال : You shouldn't listen to loud music. It may hurt your ears
ترجمه : شما نباید به موسیقی بلند گوش کنید. این ممکن است به گوش شما آسیب برساند
معنی : اصلی ، واقعی
مثال : We must read as much as possible about the main tourist attractions we are going to visit
ترجمه : ما باید تا حد امکان درباره جاذبه های اصلی گردشگری که برای دیدن آن ها می رویم بخوانیم
معنی : (دستور زبان) حالت، روش
مثال : Adverb of manner often and in_"ly"
ترجمه : قید های حالت غالبا به ly"" ختم می شوند
معنی : ممکن بودن
مثال : May I watch TV?
ترجمه : آیا ممکن است من تلوزیون تماشا کنم؟
معنی : وعده غذایی
مثال : You can prepare your own meals for your trip
ترجمه : شما می توانید وعده های غذایی خود را برای سفر آماده کنید
معنی : عمدتا ، اکثرا ، غالبا
مثال : An adjective mostly gives more information about a noun
ترجمه : یک صفت عمدتا اطلاعات بیشتری درباره ی یک اسم ارائه می دهد
معنی : موسیقی
مثال : We listened to the music and enjoyed it
ترجمه : ما به موسیقی گوش کردیم و از آن لذت بردیم
معنی : باید ، بایستی ، می بایستی ،حتما
مثال : She must get a passport first
ترجمه : او ابتدا باید گذرنامه بگیرد
معنی : در کنارِ ، جَنبِ
مثال : The post office is just next to the hospital
ترجمه : اداره پست دقیقا در کنارِ بیمارستان است
معنی : هیچ کس
مثال : It's a cold country. Nobody likes to travel there
ترجمه : آن یک کشور سرد سیر است . هیچ کس دوست ندارد به آن جا سفر کند
معنی : (کامپیوتر) خارج از خط (آف لاین)
مثال : Should I check it online or offline?
ترجمه : آیا من باید آن را بر خط (آنلاین) یا خارج از خط (آفلاین) بررسی کنم؟
معنی : صفحه
مثال : The text is on page 34
ترجمه : آن متن در صفحه 34 است
معنی : بهشت
مثال : Our country Iran is a true paradise
ترجمه : کشورِ ما ایران یک بهشت حقیقی است
معنی : (کشور) پِرو
مثال : Peru is a country in South America
ترجمه : پِرو کشوری درآمریکای جنوبی است
معنی : عبارت
مثال : We should learn some phrases or world of the country we travel
ترجمه : ما باید برخی عبارت ها و لغت های کشوری را که به آن سفر می کنیم ، یاد بگیریم
معنی : پیانو
مثال : He plays the piano only for his entertainment
ترجمه : او پیانو رو فقط برای سرگرمی می نوازد
معنی : زائر ، زُوار
مثال : The pilgrims came to Imam Reza Holy Shrine
ترجمه : زائران به بارگاه مقدس امام رضا (ع) آمدند
معنی : 1- بازی کردن 2- (موسیقی) نواختن ، زدن
مثال 1 : It is necessary for children to play every day
ترجمه : برای کودکان ضروری است هر روز بازی کنند
مثال 2 : His father is going to play the piano in the ceremony
ترجمه : پدرش قصد دارد در مراسم پیانو بنوازد
معنی : نکته
مثال : We should pay attention to some points when we travel to foreign countries
ترجمه : ما وقتی به کشور های خارجی سفر می کنیم باید به برخی نکات توجه کنیم
معنی : محبوب ، مورد علاقه ، عامه پسند
مثال : Gilan and Mazandaran are popular destination for many Iranian people
ترجمه : گیلان و مازندران ، مقصد های مردِ علاقه بسیاری از مردمِ ایران هستند
معنی : ترجیح دادن ، برتری دادن
مثال : ?Which do you prefer, milk or coffee
ترجمه : کدام را ترجیح می دهید، شیر یا قهوه؟
معنی : تهیه کردن ، آماده کردن
مثال : prepare your food when you are at home
ترجمه : وقتی شما در خانه هستید ، غذایتان را آماده کنید
معنی : قیمت
مثال : The price of energy is going up
ترجمه : قیمت انرژی در حال بالا رفتن است
معنی : ممکن ، محتمل ، احتمالی
مثال : The doctors don't know the probable medicine for the disease
ترجمه : پزشکان داروی احتمالی این بیماری را نمی شناسند
معنی : احتمالا ، شاید
مثال : ?A: Is he going to be there B: probably
ترجمه : الف) (( آیا او قصد دارد آن جا باشد؟)) ب: ((احتمالا))
معنی : هِرَم
مثال : There are more than 100 pyramids in Egypt
ترجمه : بیش از 100 هرم در مصر وجود دارد
معنی : طیف ، حدود ، محدوده
مثال : This toy shop sells a wide range of toys
ترجمه : این فروشگاه اسباب بازی ، طیفِ گسترده ای از اسباب بازی هارو می فروشد
معنی : آماده ، حاضر
مثال : When everything is ready, they can leave the country
ترجمه : وقتی همه چیز آماده باشد ، آن ها می توانند کشور را ترک کنند
معنی : در ارتباط با ، مرتبط با
مثال : "Domestic" means relating to one country
ترجمه : ((داخلی)) به معنای ارتباط با یک کشور است
معنی : به ... احترام گذاشتن
مثال : Everyone should respect other people's culture
ترجمه : همه باید به فرهنگ مردم دیگر احترام بگذارند
معنی : ریسک ، خطر ، خطر پذیری
مثال : Don't you think there is any risk of rain?
ترجمه : آیا شما هیچ فکری نمی کنید خطر باران وجود دارد؟
معنی : جاده ، خیابان ، راه
مثال : There are many cars on the road. We will be late
ترجمه : در جاده (خیابان) اتومبیل های زیادی وجود دارند. ما دیر خواهیم رسید
معنی : قانون ، قاعده
مثال : We must not break any rules if we want to have a good and safe trip
ترجمه : ما نباید هیچ قانونی را بشکنیم ، اگر می خواهیم سفرِ خوب و امنی داشته باشیم
معنی : امن ، امان ، سالم ، بی خطر
مثال : When everything is ready you can have a safe trip
ترجمه : وقتی همه چیز آماده باشد ، شما می توانید سفرِ امنی داشته باشید (بروید)
معنی : ساندویچ
مثال : Vegetables and sandwiches are easy to make
ترجمه : درست (آماده) کردن سبزیجات و ساندویچ ها آسان است
معنی : 1- نجات دادن 2- (پول ، زمان ، انرژی و ...) صرفه جویی کردن
مثال 1 : Finally, the doctors saved the old man
ترجمه : سر انجام آن پزشکان پیرمرد را نجات دادند
مثال 2 : If you want to save money and time prepare home _made food
ترجمه : اگر می خواهید که در هزینه و زمان صرفه جویی کنید ، غذای خانگی تهیه کنید
معنی : فروختن
مثال : This shop sells a wide range of clothes
ترجمه : این فروشگاه طیف وسیعی از لباس ها را می فروشد
معنی : (توصیه) باید ، بایستی ، بهتر است
مثال : We should respect other cultures as much as possible
ترجمه : ما باد تا احد امکان به فرهنگ های دیگر احترام بگذاریم
معنی : شبیه ، مانند ، مثل
مثال : All these patients have similar problems
ترجمه : همه این بیمارها ، مشکل های مشابهی دارند
معنی : مکان ، جا ، ناحیه ، منطقه
مثال : Isfahan and Shiraz have many historical sites
ترجمه : اصفهان و شیراز جاهای تاریخی زیادی دارند
معنی : سوغات ، سوغاتی ، یادگاری
مثال : They may buy some souvenirs for their relatives
ترجمه : آن ها ممکن است برای بستگانشان تعدادی سوغاتی بخرند
معنی : توصیه ، پیشنهاد
مثال : Do you have another suggestion to be a good traveler?
ترجمه : آیا شما توصیه دیگری برای اینکه مسافر خوبی باشم، دارید؟
معنی : 1- بِردن ، برداشتن 2- (دارو) استفاده کردن ، خوردن
مثال : They will take the boxes tomorrow afternoon
ترجمه : آن ها جعبه ها را فردا بعد از ظهر خواهند بُرد
مثال : The girl forgot to take her medicines on time
ترجمه : آن دختر فراموش کرد که داروهایش را سر وقت مصرف کند (بخورد)
معنی : طول کشیدن ، زمان بُردن
مثال : This may take time, but it can help them a lot
ترجمه : این ممکن است طول بکشد ، اما می تواند به آن ها کمکِ زیادی بکند
معنی : 1- سفر تفریحی ، گردش ، سیاحت 2- گردش کردن ، سیاحت کردن
مثال 1 : Did you enjoy the foreign tour?
ترجمه : آیا شما از سفر تفریحی خارجی لذت بردید؟
مثال 2 : We spent four weeks touring around Europe
ترجمه : ما چهار هفته را به سیاحت کردن دورِ اروپا گذراندیم
معنی : گردشگری ، توریسم
مثال : Tourism is travelling for entertainment, health, sport or learning about the culture of a nation
ترجمه : گردشگری ، مسافرت برای تفریح ، سلامتی ، ورزش یا یادگیری درباره فرهنگ یک مردم است
معنی : شهر ، شر کوچک ، شهرستان
مثال : The people of the town generously helped poor people
ترجمه : مردم آن شهرستان به طور سخاوتمندانه ای به آن مردم فقیر کمک کردند
معنی : آژانسِ مسافرتی ، آژانسِ توریستی
مثال : This travel agency prepares useful booklets for the foreign tourists
ترجمه : این آژانس مسافرتی برای گردشگر های خارجی کتابچه های مفیدی تهیه می کند
معنی : صاحبِ آژانسِ مسافرتی ، کارمندِ آژانسِ مسافرتی
مثال : Carlos Sabato is a travel agent in Madrid
ترجمه : ((کارلوس ساباتو)) صاحب یک آژانس مسافرتی در ((مادرید)) است
معنی : مسافر
مثال : The travelers visited the Great Wall of China
ترجمه : مسافر ها از دیوارِ بزرگِ چین دیدن کردند
معنی : سُنتی ، قدیمی
مثال : South American countries are famous for their traditional ceremonies and amazing nature
ترجمه : کشور های آمریکایِ جنوبی برای مراسمِ سنتی و طبیعت شگفت انگیزشان مشهور هستند
معنی : تعطیل ، تعطیلی
مثال : The tourists didn't enjoy the vacation and come back
ترجمه : گردشگر ها از تعطیلی لذت نبردند و برگشتند
معنی : (خوراکی) سبزی
مثال : Vegetables and sandwiches are easy to make, so they are useful food for short trips
ترجمه : آماده کردن (خوراک) سبزیجات و ساندویچ ها ساده است، بنابر این آن ها برای سفر های کوتاه غذاهای مفیدی هستند
معنی : ویزا ، رویداد
مثال : They will go to the embassy of that country to get visas
ترجمه : آن ها به سفارتِ آن کشور خواهند رفت تا روادید بگیرند
معنی : ارزش ، قدر ، بها
مثال : We should be polite to people and their values
ترجمه : ما باید با مردم و ارزش های آن ها با احترام رفتار کنیم
معنی : دیوار
مثال : They are going to paint the walls of the rooms
ترجمه : آن ها قصد دارند که دیوارهای اتاق را رنگ بزنند
معنی : جنگ ، ستیز ، نزاع
مثال : Where were you living when the war finished?
ترجمه : وقتی آن جنگ تمام شد کجا زندگی می کردید؟
معنی : 1- عریض ، پهن ، عرض 2- گُسترده ، وسیع
مثال 1 : This table is 120 cm wide
ترجمه : این میز 120 سانتیمتر عرض دارد
مثال 2 : There are 500 TV channels in this country. You have a wide choice
ترجمه : در این کشور 500 کانالِ تلوزیونی وجود دارد.شما انتخابِ وسیعی دارید
معنی : باد
مثال : The hot wind in the desert made us very tired
ترجمه : بادِ داغ در بیابان ما را خیلی خسته کرد